جدول جو
جدول جو

معنی چراغ زمان - جستجوی لغت در جدول جو

چراغ زمان(چَ /چِ غِ زَ)
چراغ زمانه. کنایه از خورشید و آفتاب. رجوع به چراغ زمانه شود، مجازاً بمعنی چراغ عمر و چراغ زندگی است.
- تیره گشتن چراغ زمان، کنایه از مردن و فرونشستن چراغ عمر است:
سرانجام مرگ آیدت بی گمان
دگر تیره گردد چراغ زمان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چراغ فرمان
تصویر چراغ فرمان
چراغ فرمان
چراغ کوچکی بیرون از دید دوربین، که وقتی روشن می شود، به منزله آن است که بازیگر باید جملات مورد نظر را بگوید یا کاری را که باید انجام دهد. این جراغ برای کسانی که گفتار روی فیلم را ضبط می کنند هم مفید است.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از چراغ آسمان
تصویر چراغ آسمان
چراغ آسمان
کنایه از ماه یا آفتاب
فرهنگ فارسی عمید
چراغ زمانه
(چَ / چِ غِ زَ نَ / نِ)
خورشید و آفتاب. چراغ روز. چراغ جهان:
همه شب همی راند خود با گروه
چو خورشید تابان درآمد ز کوه
چراغ زمانه زمین تازه کرد
در و دشت بر دیگر اندازه کرد.
فردوسی.
رجوع به چراغ زمان شود
لغت نامه دهخدا
چراغ آسمان
(چَ / چِ غِ سْ / سِ)
چراغ آسمانی. کنایه از آفتاب. (آنندراج). آفتاب. (ناظم الاطباء). چراغ جهانتاب. چراغ سپهر. چراغ جهان. چراغ عالم افروز:
گرچه از کبریت بفروزد چراغ
زو چراغ آسمان پوشیده اند.
خاقانی.
رجوع به چراغ آسمانی و چراغ سپهر شود.
، ماهتاب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چراغ مکان
(چِ مَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان رشت که در 3هزارگزی جنوب رشت واقع شده. جلگه، مرطوب و معتدل است و98 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه سیاوش، محصولش برنج و صیفی، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
چراغ مغان
(چَ / چِ غِ مُ)
کنایه از شراب انگوری باشد. (برهان). کنایه از شراب صاف بود. (انجمن آرا) (آنندراج). شراب. (مجموعۀ مترادفات ص 224) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
چراغ مزار
(چَ / چِ غِ مَ)
چراغ تربت. چراغی باشد که بر بالین تربت افروزند. (آنندراج). چراغی که در زیارتگاه روشن کنند:
چون زندگی بکام بود مرگ مشکل است
پروای باد نیست چراغ مزار را.
صائب (آنندراج).
رجوع به چراغ تربت شود
لغت نامه دهخدا
چراغ جهان
(چَ / چِ غِ جَ)
چراغ آسمان و یا چراغ جهانتاب. آفتاب و مهتاب. (ناظم الاطباء) ، روشنی جهان. خورشید جهان:
بکشت او خداوند را در نهان
چنان پادشاهی چراغ جهان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چراغ زمانه
تصویر چراغ زمانه
چراغ زمانه
خورشید و آفتاب، چراغ جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغ مزار
تصویر چراغ مزار
چراغ مزار
چراغ گور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چراغ آسمان
تصویر چراغ آسمان
چراغ آسمان
کنایه از ماه و آفتاب است
فرهنگ لغت هوشیار
چراغ زدن
روشن وخاموش کردن (چراغ خودرو) ، علامت دادن، چراغ دادن، چشمک زدن، اشاره کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
چراغ دان
چراغدان در خواب زن است و معبران گویند: خدمتکار خانه است و فتیله و چراغدان، کارفرما است. محمد بن سیرین
اگر بیند چراغدان آهنین بود، دلیل که اصل آن خدمتکاری گبر بوده باشد. اگر سفالین بیند، اصل آن خدمتکار مسلمان است و دیندار و با امانت. اگر بیند چراغدان از دست او افتاد و شکست، دلیل که زن یاخدمتکار او بمیرد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب